کد مطلب:36142 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

نیک بودن وضع موجود











(او صرف عنك لما هو خیر لك)

«یا آنكه از تو صرف شده و میگردد بخاطر چیزی كه آن برای تو بهتر است»

در این جمله، وجوه و احتمالاتی است: ممكن است مقصود این باشد كه آن حاجت از تو صرف می گردد و به آن نمی رسی و در مقابل، بهتر از آن به تو داده خواهد شد.

بنابراین احتمال، جمله ی فوق همان مودی و مضمومن جمله پیشین است و تاكید مفاد جمله ی قبل را خواهد كرد.

احتمال دیگر اینكه بسته به جمله ی قبل و متمم آن باشد و رویهمرفته ی دو جمله این است كه بسا چیزی از خدا می خواهی و به تو داده نمی شود و لكن بهتر از آن به دست

[صفحه 173]

تو می آید و یا اینكه در قبال آن حاجتی كه رو نشده بلا و مشكلی از تو دفع می شود.

مشكل این احتمال اولا آن است كه بنابراین، نیازی به لفظ لام نیست و ثانیا لازمه اش بازگشت ضمیر (هو) به (صرف) است در حالی كه ظاهر، رجوع ان به لفظ (ما) می باشد.

احتمال سوم كه اظهر احتمالات ب شمار میرود این است كه این جمله، خود مطلبی مستقل باشد و یكی از عوامل تاخیر اجابت را بازگو كند بدین بیان:

یا اینكه آن دعای تو، به اجابت نرسد بخاطر چیزی كه از برای تو بهتراست. خلاصه دعای تو به اجابت نمی رسد زیرا همان عدم اجابت به خیر و صلاحت می باشد و اگر به اجابت می رسید مشكلاتی را برای تو بار آورده و فسادهائی در این رابطه پدید می آمد كه نظام حیات و اصول سعادت و خوشبختی تو را به هم ریخته و متلاشی می ساخت.

و بعد در مقام توضیح و تبیین و اثبات مطلب اخیر می فرماید:

(فلرب امر قد طلبته فیه هلاك دینك لو اوتیته)

«پس بسا مطلب و حاجتی كه آن را از خدا می خواهی و لیكن هلاك و زوال دین تو در آن است و اگر به آن حاجت برسی دینت به تباهی كشیده خواهد شد»

آری انسان فقط ظاهر امور را می بیند و بینشی نسبت به واقع و حقائق ندارد. چیزی ب نظرش خوب و سودمند می اید و برای رسیدن به ان دست به دعا بر داشته و الحاح و تضرع می كند ولی اگر روزی به آن دست بیابد و در شرائط تحقق آن حاجت واقع شود تغییر وضع داده و راه و رابطه ی خود را با خداوند متعال قطع خواهد كرد و یا منشا فساد و نقطه ی ضلالت و گمراهی شده و محور یك حركت ضد دینی قرار خواهد گرفت.

این فهد حلی قدس سره در این باره می فرماید: چون علم غیب از بنده پوشیده است و چه بسا قوای شهوانی او با عقلش معارضه می كند و خیالات نفسانی آمیخته ی فكر و جانش می شود در این شرائط، چیزی كه فساد او در آن است آن را اصلاح خود می پندارد و از

[صفحه 174]

خدای متعال آن را درخواست كرده و در سئوال آن از خدای تعالی بسیار الحاح و التماس می نماید و حال آنكه اگر خداوند، بزودی حاجت او را روا كند و خواسته او را به او بدهد هر اینه هلاك خواهد گردید و این مطلبی است بسیار روشن و آشكار كه نیازمند به بیان نیست و زیاد واقع می شود، و ما خود چه بسا چیزی را طلب كرده و درخواست نموده ایم ولی بعد از آن تبری جسته ایم و جه بسا از چیزی سخت گریزان بوده ایم و می خواسته ایم كه از آن دور باشیم ولی بعد در طلب آن بر آمده ایم. و بر این حقیقت توجیه می شود فرمایش حضرت علی علیه السلام: «رب امر حرص الانسان علیه فلما ادركه ود ان لم یكن ادركه» چه بسیار مطلبی كه انسان بر آن حریص است و چون به آن می رسد دوست می دارد كه ای كاش به آن نمی رسید آن را درك نمی كرد.

و تو را بس است گفتار خدای تعالی: «و عسی آن تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لكم و الله یعلم و انتم لا تعلمون» (چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید و حال آنكه آن برای شما خیر است و بسا كه چیزی را دوست بدارید در حالیكه آن برای شما شر است و خداوند می داند و شما نمیدانید) و خدای تعالی از وفور كرم و بزرگواری و بسیاری نعمتهایش یا بخاطر سبقت رحمت او درباره ی این بنده وی را به اعطاء چنین درخواستی اجابت نمی كند، كه آن خدائی است كه رحمتش بر غضبش پیشی دارد و همانا خداوند، دعا را بخاطر رحمت و لطف به بنده و برای اینكه او را در معرض ثواب و پاداش خود قرار دهد مقرر داشته و گرنه او غنی و بی نیاز از مخلوقات است.

و یا اینكه او را اجابت نمی كند چون می داند كه مقصود بنده از دعا اصلاح حالش می باشد پس گویا آنچه را كه در ظاهر، طلب كرده مقصود بی شرط و قید او نیست بلكه در صورتی آن را می خواهد كه برای او نافع باشد و این شرط هر چند در لفظ و عبارت او نیست و به زبان نیاورده و لیكن در نیت او هست...[1] عمده ی مشكل این است كه گاهی رسیدن به حوائج به قیمت زوال دین انسان تمام

[صفحه 175]

می شود مثلا ثروت سرشاری را از خدا می طلبد و بعد همان ثروت، او را از خدا جدا می كند و داستان ثعلبه ی انصاری فقیر، كه از خداوند مال می خواست و تعهد می كرد كه سر به فرمان خدا و رسول باشد مشهور است، او وقتی به مال و ثروت فراوان رسید و گوسفندان زیای پیدا كرد بكلی از جمعه و جماعت برید و در آخر، حكم زكات را انكار كرد و آیاتی در كفر و ارتداد او نازل گردید.


صفحه 173، 174، 175.








    1. عده الداعی و نجاح الساعی ص 17.